اولین نوروز عشق مامان و بابا
عزیز دلم واقعا ببخشید مامانی.خیلی سرم شلوغ بود و اصلا فرصت نمیکردم به وبلاگت سر بزنم.آخه تقصیر تو هم هست مامانی.ماشالله خیلی شیطون شدی و اصلا نمیشه یه لحظه ازت غافل بشم.
عزیز دل مامان 11 ماهگی رو هم به سلامتی تموم کردی و چیزی به تولدت نمونده عشقم.تو این ماه 2 تا دندون دیگه در آوردی و بعد عید هم 1 دندون دیگه درآوردی و حالا 6 تا دندون داری مامانی.
از همه مهمتر اینکه از 2 هفته مونده به عید میتونی راه بری و همه جارو به هم بریزی.
قربونت برم .2 هفته قبل عید بود که داشتم اتاقت رو مرتب میکردم که دیدم صدات از نزدیک میاد.تا اومدم دم در اتاقت دیدم سرپا وایسادی و از جلوی تلویزیون تا اتاقت خودت اومدی.خیلی ذوق کردم و زود به بابایی زنگ زدم.اصلا انتظارشو نداشتم به این زودی راه بری.خلاصه خیلی خوشحال شدیم عزیزم.دیگه یاد گرفتی رو پاهای خودت وایسی.
امسال اولین عید نوروزی بود که تو هم کنارمون بودی و سه نفری جشن گرفتیم
عزیز دل مامان.لحظه سال تحویل دعا کردم همیشه خانوادم سالم و سلامت کنارم باشن و خدا دامن همه مامان های منتظر رو سبز کنه و یه فرشته کوچولو بهشون بده تا احساس خوب مادر شدن رو تجربه کنن.
قربونت برم الان بیدار شدی و من مجبورم زود خلاصه کنم حرف هامو.خیلی خیلی خیلی شیطون شدی و به خاطر تو همه ی میزها رو جمع کردم تو اتاق .حتی سفره هفت سین رو هم یه روز بعد عید از رو میز جمع کردم.همش میخواستی دستتو بکنی تو آب و ماهی هارو بگیری.
قربونت برم در اولین فرصت دوباره میام و از شیطونی هات مینویسم.
اینم چندتا عکس از خوشگل کوچولوی مامان